,,

تو نمی‌دانی بنایی چه مشکل است. از صبح تا شب باید دست به سینه جلوی بنا خم و راست شوی. صبحانه جور کنی، ناهار بگیری. یک روز بنا مریض است، یک روز برق نیست. پدر آدم درمی‌آید تا یک خانه سرپا شود.

بیت

بیت

خانه‌ی ما مثل آکواریوم است. به جای دیوار، در و پنجره دارد

خانه‌ی ما مثل آکواریوم است. به جای دیوار، در و پنجره دارد. شما ابتدا‌ به ‌ساکن در و پنجره‌ها را کار گذاشته‌اید و بعد دور آن‌ها دیوار کشیده‌اید. پدرم حرف مرا قطع کرد و گفت: بله، همین کار را کرده‌ام. هرچه در و  پنجره‌ی اضافه در کارگاه داشته‌ام را توی ساختمان به کار گرفته‌ام. سیمانش را داشته‌ام. تیرآهنش را داشته‌ام. تو نمی‌دانی بنایی چه مشکل است. از صبح تا شب باید دست به سینه جلوی بنا خم و راست شوی. صبحانه جور کنی، ناهار بگیری. یک روز بنا مریض است، یک روز برق نیست. پدر آدم درمی‌آید تا یک خانه سرپا شود. ما وسع‌مان همین‌قدر بود. حالا نوبت شما جوان‌هاست. اصلا تو یک خانه بساز ما هم یاد بگیریم. روز سوم نشده صدتا فریاد می‌زنی سر بنا و تیشه را می‌کوبی بر فرق کارگر و ول می‌کنی، می‌روی. گفتم: من هم خانه می‌سازم؛ منتها با کلمات. پدرم گفت: «کدام خانه؟»
دفتر شعرم را باز می‌کنم و چند بیت از شعرهایم را برای او می‌خوانم.

نظرات کاربران